پایه نهم

انشا از زبان یک کتاب قدیمی در کتابخانه

انشا درباره سخن گفتن از زبان یک کتاب

پایه نهم انشا از زبان یک کتاب قدیمی در کتابخانه

مقدمه:

من یک کتاب قدیمی از سری داستان هایی هستم که حدود 50 سال پیش چاپ شده است و شاید بسیاری از شما حتی برای یک بار هم که شده نامم را در کتاب های فارسی شنیده باشید، داستان های قدیمی و کهن فارسی را بازگو می کنم و اگر من را تا انتها بخوانید بسیار یاد می گیرید، مسئله این است که عده ای که همیشه من را می خواندند فراموشم کرده اند و حالا دیگر یادی از من در ذهن ندارند.

تنه انشاء:

آن ها همواره سعی می کنند به سمت و سویی بروند که از نظر اقتصادی موفق تر باشند، در صورتی که هم می توانستند من را بخوانند و هم می توانستند به موفقیت های بزرگی که در ذهن خود دارند برسند.

من در صفحه های خود داستان هایی داریم از زندگی های گوناگون انسان ها در عصر های مختلف و اتفاقاتی که برای هسی کسی ممکن بود رخ دهد.

باید گفت که همه قفسه های این کتاب خانه پر هستند، چون این روز ها کم تر کسی کتاب می خواند و کم تر کسی اهمیت می دهد که در صفحات ما چه نکات مهمی نوشته شده، شاید آخرین کتابی که بسیاری از انسان ها خوانده باشند درسی باشد، البته که این نیز خوب است، اما خواندن کتاب می تواند بهترین تفریح ممکن باشد.

هر چه تعداد کسانی که در یک شهر کتاب می خواند بیشتر باشد، مردمش نیز موفق تر و دانا تر خواهند شد.

می توانند در زندگی تصمیمات منطقی تر و صحیح تری بگیرند و همواره اتفاقات تلخ نیز در زندگی آن ها رخ ندهد. از یاد نبرید که ما کتاب ها هر کدام بسیار گرانبها هستیم، نه از نظر قیمت بلکه از نظر محتوا.

انشا از زبان یک کتاب قدیمی در کتابخانه
انشا از زبان یک کتاب قدیمی در کتابخانه

نتیجه گیری:

ما کتاب ها همیشه چیز هایی را به شما انسان ها می آموزیم که بسیار ارزشمند است، اگر کسی چند بار یک کتاب را بخواند قطعا می تواند هر بار بیش از پیش علم فرا بگیرد و نکات جدید تری را آموخته و حتی آن را به دیگران نیز منتقل کند.

بسته به این که موضوع ما چیست، قیمت های مختلفی داریم، اما همیشه ارزشمند هستیم.

انشا از زبان یک کتاب قدیمی در کتابخانهپایه نهم

گردآوری توسط: مرجع انشا / انشائی

امتیاز کاربران: 3.62 ( 7 رای)
برچسب ها
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

23 − = 16