پایه هشتم انشا جان بخشی به اشیا نیمکت پارک
مقدمه:
نیمکت پارک زندگی جالبی دارد، هر روز انسان های زیادی را می بیند که برای گذر از لحظات سخت خود می نشینند و دوست دارند به آرامش برسند، آن ها حس می کنند وقتی که انرژی شان به پایان رسیده است نیمکت پارک می تواند بهترین جا برای آرامش و کسب انرژی دوباره ای باشد که از دست رفته است.
تنه انشاء:
من یک نیمکت پارک هستم، تفاوتی ندارد در روز های آفتابی، بارانی، برفی، روز های سرد و گاه تلخ، پاییز، زمستان، بهار و تابستان ممکن است چیز های جالبی ببینم، گاه نیز اتفاقات ناراحت کننده ای را حس می کنم که می خواهم زود تر از آن ها گذر کنم و گاه پدر و مادر ها را می بینم، بچه هایی که برای بازی به پارک می آیند و تفاوتی ندارد ساعت چند است آن ها انرژی خود را جمع کرده و سعی می کنند با یکدیگر در فوتبال و بسکتبال به رقابت بپردازند.
من دوست دارم هر روز انسان های مختلف از شخصیت های متفاوت را ببینم و برای من جالب است که آن ها در مورد من چه فکری می کنند، من حددو هشت سال است که توسط چند شخص ساخته شده و حالا هنوز به زندگی ادامه می دهم، من از سنگ و آهن ساخته شده ام اما دوست دارم به انسان ها در شرایط سخت کمک کنم.
هر کسی می تواند در کنار من نشسته و به تماشای طبیعت بپردازد.
نتیجه گیری:
دوست دارم هر روز تجربه های جدیدی را حس کرده و با این که ممکن است برخی از آن ها سخت و عجیب باشند اما من زندگی خود را دوست دارم و مدام در موردش با خودم صحبت می کنم.
انشا جان بخشی به اشیا نیمکت پارک – پایه هشتم
گردآوری توسط: مرجع انشا / انشائی