پایه هشتم انشا جان بخشی به اشیاء عینک آفتابی
مقدمه:
من یک عینک آفتابی هستم که شما در روز های گرم تابستان و بهار بیشتر از من استفاده می کنید، وظیفه من محافظت از چشم شماست و انواع مختلفی از من که آن ها را دوست خود می دانم در بازار و فروشگاهاه ها موجود هستند، در واقع من مورد نیاز هر خانواده ای هستم و هر کسی نیاز به من خواهد داشت.
تنه انشاء:
من می توانم جلوی آسیب های آفتاب را بگیرم، اتفاقات بدی که اشعه های نور آفتاب می تواند برای چشم رقم بزند را حذف می کنم، البته که قیمت من به دلیل مواد استفاده و بهره گیری از نوع شیشه خاص می تواند کاملا متفاوت از چیزی باشد که فکرش را می کنید و از این رو قطعا زندگی من می تواند هیجان انگیز و جالب باشد چون به سفر های گوناگونی می روم و از این وضعیت بسیار خوشحال هستم.
بعلاوه این که فکر می کنم من گاهی می توانم خود را به عنوان چشم انسان تصور کنم، آن ها همواره علاقه مند به دیدن منظره ها و بخش هایی از زندگی خود هستند که واقعا جالب است.
برخی از لحظات تلخ و غمگین نیز توسط من دیده می شود و حتی چیزی به عنوان اشک را نیز روی گونه های صاحبم تجربه کرده ام که این نیز به نظرم اتفاق تلخ و بدی است.
نتیجه گیری:
من دوست دارم زندگی طولانی داشته باشم، صاحبم می داند که نباید بدنه ام آسیبی ببیند و از این مسئله نیز به خوبی جلوگیری می کند و من خوشحالم که با او زندگی می کنم، من رنگی بهتر را به دنیای او می دهم و او نیز این ویژگی من را دوست دارد.
انشا جان بخشی به اشیاء عینک آفتابی – پایه هشتم
گردآوری توسط: مرجع انشا / انشائی