پایه هفتم انشا جان بخشی به اشیاء اسباب بازی
مقدمه:
من یک اسباب بازی هستم و در واقع از نظر کودکان بسیار دوست داشتنی بوده و زندگی خوبی دارم، کمی قبل تر در فروشگاهی زندگی می کردم و وضعیت خوبی داشتم، حتی هر لحظه اتفاقات جدیدی در آن فروشگاه رخ می داد و من حس می کردم که قرار است این وضعیت تکرار شود، البته که حالا نیز تکرار می شود.
تنه انشاء:
وارد خانه ای شدم ام که مرد و زن، صاحب دو فرزند هستند، آن ها زندگی خوب و آرامی دارند، من با این کودکان به بازی پرداخته و هر لحظه به این فکر می کنم که دنیای کودکان تا چه حد می تواند زیبا باشد و من چقدر خوشحال و خوش شانسم که در این وضعیت قرار دارم، حس می کنم که اتفاقات زندگی ام تماما لحظات خوب باشد.
البته گاهی رخ می دهد که دو کودک برای بازی کردن با گریه می کنند و این لحظه برای من سخت است، اما احتمالا دنیای کودکی آن ها بزودی تغییر کرد و امیدوارم وقتی که بزرگ تر می شوند من را فراموش نکنند. البته که دیگر انتظار ندارم با من وقت بگذرانند، اما همین که هر از چند گاهی من را به یاد آورده می تواند برایم خوشحال کننده باشد.
آن ها هنوز دنیای شیرین کودکی را تجربه می کنند و البته روز به روز که بزرگ و بزرگ تر می شوند با دنیای پیرامون خود آشنا می شوند. این اتفاق برای من حسی بسیار خوب است.
نتیجه گیری:
من دوست دارم در زندگی خوشحال باشم و همواره این خوشحالی در کنار انسان ها باشد، حس می کنم تا حدودی به این هدفم رسیده ام و سعی می کنم در ادامه زندگی ام نیز چنین باشم.
انشا جان بخشی به اشیاء اسباب بازی – پایه هفتم
گردآوری توسط: مرجع انشا / انشائی