پایه هفتم انشا جان بخشی به اشیاء مترسک
مقدمه:
من یک مترسک در میان باغ ها و دشت های شمال کشور هستم و زندگی گاه سخت و گاه آسانی دارم، در فصولی که هوا خوب است من می توانم به اطراف مسیر نگاهم را تغییر دهم و بازی کردن کودکان در اطراف خود را تماشا کنم. من به بی حرکت بودن معروف هستم.
تنه انشاء:
در واقع زندگی ام به این صورت است که توسط کشاور که پیرمردی مهربان است ساخته شده ام و مسئولیت دارم تا پرندگان را از این محیط دور کنم تا آسیبی به گیاهان، باغ ها، مراتع و مزرعه وارد نشود، از این رو باید بگویم که زندگی ام گاهی ممکن است خسته کننده باشد و قطعا از این وضعیت راضی نیستم.
در نتیجه دوست دارم به اطراف حرکت کنم، اما همان طور که می دانید من یک جسم بی جانم و در این شرایط مدام دچار نا امیدی می شوم. باران که می بارد خیس می شوم و از این وضعیت نیز رضایتی در دلم باقی نمی ماند و می خواهم مانند انسان ها زندگی آسان و بی دردسری به دو از ترس و دلهره و ناراحتی و حتی ننهایی داشته باشم.
کاش حداقل مترسک دیگری نیز بود که در کنار من زندگی می کرد و با هم درباره موضوعی صحبت می کردیم و این شرایط حداقل بهتر از وضعیت فعلی من بود.
نتیجه گیری:
دوست دارم زندگی ام در آینده تغییر کند و بجای یک انسان زندگی کنم، یعنی مجبور نباشم در جایی ثابت زندگی کرده و حتی حس خوب آزادی را نیز تجربه کنم که قطعا بی نظیر و خارق العاده است.
همواره می خواهم هر چه را می خواهم با تلاش بدست آورم و از زندگی ام نیز لذت ببرم.
انشا جان بخشی به اشیاء مترسک – پایه هفتم
گردآوری توسط: مرجع انشا / انشائی
