پایه نهم

پایه نهم صفحه81جلسه امتحان قالب خاطره

پایه نهم صفحه81جلسه امتحان قالب خاطره

پایه نهم صفحه81جلسه امتحان قالب خاطره

در هفته ی اخیر، ما در حال گذراندن امتحانات نیم سال اول بودیم. همانطور که جلسه ی امتحان از نامش هویداست، پر از لحظات استرس زا و دلهوره آور است. در جلسه ی امتحان شخصی با لباس رسمی با اخم های گره خورده و قیافه ایی جدی حضور داشت.

پایه نهم صفحه81جلسه امتحان قالب خاطره

آنقدر هوا نفس گیر و خفه بود که با زور دم و بازدم از شش هایم ورود و خروج می کرد. به دلیل کسالت و حال بد، نتوانسته بودم درس را به خوبی بخوانم و شرایط ایجاد شده بر شدن استرس و ترس من افزوده بود.

مراقب با شروع امتحان از نکات و قوانین سر جلسه حرف زد و گوش زد کرد که از هر گونه تقلب و چرخاندن سر جدا خودداری کنیم. برگه های امتحانی توزیع شد در حالی که قلبم در سینه ام محکم تر می کوبید، برگه به زیر دستانم رسید.

هر چه برگه را خواندم هیچ کدام از سوالات در نظرم آشنا نبود. عرق سردی از پشت گردنم تا انتهای ستون فقراتم جریان پیدا کرد و دستانم از سرمای وجودم یخ بسته بود و برای کمی گرما آن ها را درهم گره می زدم تا شاید از استرس و ترسم کاسته شود.

همان مراقبی که از نظرم بد اخلاق بود بالای سرم آمد و با لبخندی که دور از انتظارم بود دستی به سرم کشید و گفت:

اشکالی ندارد کمی به نکات سر کلاس و دانسته های سابق خود تکیه کن و با نام خدا و آرامش به سوالات پاسخ بده، آن موقع متوجه خواهی شد که جواب ها یکی پس از دیگری در ذهنت خواهد آمد.

نمی دانم حرف هایش معجزه کرد یا آرامشش در وجودم تزریق شد. هر چه بود آن غولی که در ذهنم ساخته بودم پر کشید و توانستم در آن آزمون موفق شوم و آن جلسه ی وحشتناک امتحان برایم به عنوان یکی از خاطرات به یاد ماندنی زندگی ثبت شد.

انشاء درباره جلسه امتحان پایه نهم

گردآوری توسط: مرجع انشا / انشائی

نظر شما در مورد این انشاء چه بود؟

امتیاز کل

خلاصه امتیاز به این انشاء از دیدگاه شما

امتیاز کاربران: 4.1 ( 1 رای)
برچسب ها
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

35 − 31 =